نظریه
نومحافظهکاران آمریکا معرفی شد که در راس نظریهپردازی آنها، میلتون
فریدمن (اقتصاددان معروف مکتب شیکاگو) قرار داشت و تلاش شد از کودتای شیلی
تا حمله به افغانستان و عراق در قالب تئوری فریدمن توجیه شود.
گرچه
در ابتدا باید از تلویزیون برای همین اندک برنامههای راهبردی و روشنگرانه
و ارزشمدار تشکر ویژه کرد اما چرا باید در شبکه نخبگان کشور، یکی دو چهره
معدود، در تمام عرصههای فرهنگی و سیاسی و فلسفی و اخیرا اقتصادی حق
اظهارنظر داشته باشند تا چنین اظهاراتی ارائه کنند؟ اینکه پس از فتح و
ویرانی یک سرزمین میتوان بنای سیستم جدیدی را پایه گذاشت، آنقدر ساده است
که اسکندر مقدونی نیز در فتوحاتش بر آن واقف بود و نیاز به تئوری جدید و
پیچیدهای ندارد که توسط معروفترین اقتصاددانان آمریکا ارائه شود. کسانی
که آشنایی اندکی با نظریات اقتصادی دارند میدانند که تاریخچه این نظریه
اساسا دسیسه فریدمن نبود، گرچه برخی استراتژیستهای آمریکایی از مفاد آن در
جهت اغراض خود بهره بردهاند اما در آن برنامه هیچ اشارهای به ماهیت اصلی
این تئوری نشد. البته نسخهپیچی فریدمن برای اقتصادهای بحرانی آمریکای
لاتین و شکست نسخه صندوق بینالمللی پول امری صحیح و قطعی است اما اساس
نظریه تخریب خلاق چیز دیگری بود.
عبارت تخریب خلاق یا سازنده[۱]
ابتدا از دل برخی نوشتههای کارل مارکس بویژه مانیفست، وارد ادبیات نظری
گردید آنجا که مارکس سرمایهداری را سازوکاری برای ویرانی نظم قدیم اقتصادی
و حتی ویرانی نوعی از ثروتهای کهنه و در مقابل زایش نوع جدیدی از ثروتها و
ساختن سامان نوین اقتصادی معرفی نمود. وی بر این نکته تاکید کرد که تخریب
نیروهای مولد و بهرهور گذشته، از پیامدهای قهری این نظام است. اما تا
زمانی که جامعهشناس مارکسیست آلمانی یعنی سومبارت در کتاب «جنگ و
سرمایهداری» (۱۹۱۳) از این عبارت بهره نگرفته بود، نزد جامعهشناسان رواج
و مقبولیت نیافت. او فرایند شکستن فرم سنتی اقتصاد و از نو ساختن آن را
تخریب سازنده نام گذاشت و آن را از ویژگیهای ورود سرمایهداری به یک جامعه
دانست. گرچه در دورههای اخیر امثال «دیوید هاروی و مانوئل کاستلز» از
این رویکرد بهره بسیار بردهاند اما پس از رواج کاربرد اقتصادی این مفهوم،
از شدت استناد به آن در پژوهشهای اجتماعی کاسته شد.
پس از این دوره،
بزرگترین کسی که عبارت تخریب سازنده را بر سر زبانها انداخت جوزف شومپیتر
اقتصاددان بود که در کتاب «سرمایهداری، سوسیالیسم و دموکراسی» (۱۹۴۲) به
طور مفصل این ویژگی را به عنوان یکی از ارکان نامرئی اقتصاد سرمایهداری
تبیین نمود. البته شومپیتر بر رنگ و بوی اقتصادی این مفهوم بسیار افزود و
موجب شد پس از او بسیاری از نظریهپردازان بازار و نولیبرالیزم نیز از آن
عبارت بهره ببرند. او که به دنبال شناخت ریشه روبه تحول و تکامل
سرمایهداری بود اذعان میکرد در کتب اقتصادی متعارف پاسخی برای این سوال
مهم که ریشه انعطاف و تداوم سرمایهداری است پیدا نمیکند.
وی موتور
فرایند سرمایهداری را همین سازوکار تخریب خلاق و سازنده معرفی میکند به
این معنا که تنها با کالاها و مصرفکنندگان جدید، روشهای تولید جدید،
شیوههای مبادله جدید و گونههای جدید سازماندهی صنعتی است که سرمایهداری
توسعه و بلکه باقی میماند. مروری بر تحول جدی روشهای تولید، مبادله، کار،
تجارت و ساماندهی اقتصاد طی دو قرن اخیر نشان میدهد سرمایهداری تنها یک
شیوه متفاوت نظم اقتصادی نیست بلکه ذاتا مستلزم نوشدن و شیوههای جدید
ساماندهی اقتصاد است. در واقع او سرمایهداری را یک مدل مبتنی بر تحول
اقتصادی معرفی کرد که ایستایی و سکون، به معنای زوال اساس سیستم است. روشن
است که در این جهان پویا، توقف و قناعت کمپانیها به معنای مرگ آنها در
رقابت خواهد بود. آری نوآوری منشا قدرت دائمی بازار است. به همین خاطر است
که شومپیتر را پدر نظریه نوآوری اقتصادی میدانند و گاه تئوری او را طوفان
شومپیتر میخوانند.
شاید متناظر این رکن بیرونی (آفاقی)
سرمایهداری، یک رکن درونی (انفسی) در آدم مدرن باشد و آن سیریناپذیری در
بهینگی مادی است. دغدغهای همیشگی برای عقبنیفتادن از مسابقه رفاه و
سودآوری. خصلتی که همسایه دیوار به دیوار حرص است. در این چهارراه است که
روح سرمایهداری «وبر» با تخریب خلاقانه «شومپیتر» با هم تلاقی میکنند. بر
این اساس اگر نتوان حرص را به عنوان یک فضیلت اخلاقی در فرهنگ مردمان
نهادینه کرد، میتوان به دنبال سیستمی پیشرو در رقابت نفسگیر سرمایهداری
بود؟ آدمی که اولویت بدون معاملهاش، دلبستگی اصیلش و دغدغه شب و روزش،
حیات معنوی خود و خانواده و اطرافیانش است چقدر مناسب دویدن سیریناپذیر در
وادی حرص است؟ به راستی کفه مزایای اقتصاد سرمایهداری برای کشور ما
سنگینتر است یا کفه زشتی تبدیل یک مسلمان معنوی و انقلابی به یک حریص
اشباعناپذیر؟ آیا سرانجام ترجیح محبت دنیا بر آخرت، کشیده شدن به وادی
بیایمانی نیست؟(وَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ الَّذِینَ
یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ/ابراهیم ۲) آیا
تبلیغات و سیاستها و نظامسازیهای معیشتی ما، مردم را عملا به سوی سبک
زندگی جهادی و چشمپوشی از منفعت در مقابل تحریمها، فرامیخواند؟
سلام مهرداد
من دیدم .متاسفانه برنامه ی آقای طالب زاده شده محفلی برای هم اندیشی دوستان وی بدون هیچ پشتوانه علمی
اوایل این برنامه خوب بود. ما خودشو خراب کرد