واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق می کشد زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
حافظ دراین شعر به طور واضح به بررسی اوضاع و شرایط روزگار خود می پردازد.او در دنیایی گرفتار شده است که ان را با آرمان هاب خود از دید اسلامی متفاوت می بیند.جایی که در آن افراد علی وار به مریدان و رعیت خود توصیه ها و پندها می کنند اما همانند منافقین و نمونه عینی آن معاویه وار در پس انظار عمومی و در خفا به خلاف آنچه مردم را رهنمون ساخته اند می پردازند.
او کلام خود را در این باره ستایش می کند و از کارکرد آن در کائنات و عالم بالا به طور استعاری خبر می دهد.بسیار سخت است که دراین جامعه که نفاق همه حکومت را فرا گرفته است نقدی را وارد کرد زیرا که آن به حکمرانان بسیار سخت وارد می شود و آن را به دید اتهامی بزرگ به خود می نگرند.
مشکلی که در بیشتر سیاستمداران امروزی در دنیا دیده می شود گویا سبقه ای تاریخ دارد. به نظر می رسد او در واکاوی علت این غفلت انتصاب های نابه جا را بسیار دخیل می داند. چرا که از آنها با عنوان "نودولتان" یاد می کند و مشخص است که عقیده دارد آن افراد با توانایی های علمی (آن روز) و تجارب مفید به پست ومقام فعلی خود نرسیده اند. چراکه به محض دستیابی به قدرت و منافع تمامی اصل اساسی در این زمینه را از بین برده و و یا به قصد فراموش می کنند.
سلام٬ لینک شما افزوده شد
از زحمات بی شائبه شما تشکر می کنم عزیزه دل برادر
ورودت مبارک
مخلص شما هم هستیم
سلام
بالاخره تو هم اومدی! خوش اومدی
امیدوارم دیر نیومده باشی که زود هم بری
اصفهونی که می گن منم دیر اومدم زیاد چیزی مصرف نشه
خودتم خداییش یه سر به وبلاگت نمی زنی
چطور انتظار داری ما ببینیمش؟!!!
من بیشتر به وبلاگ تو سر می زنم!
سعی کنید اینا رو با لهجه اصفهانی بخونیدا:
خداییش اگه ما اصفهونیا نبودیم،شوما تیرونیا ، آ بقیه جاوا چیکار میکردین!
خوبس ما مبدع صفاتی شدیم که شوما ازش (سوء) استفاده کنین